وصیت نامه عشق
وصیت میکنم هر گاه مردم بر روی تابوتم پارچه ای سیاه بکشنند
تا همه بدانند روزگارم چقد سیاه بوده و هیچ گاه خوشبختی را ندیدم
چشمانم را باز بگذارید تا همه بدانند چشم به راهش بودم و در فراغش مردم
دهانم رو باز بگذارید تا همه بدانند حرفای زیادی برای گفتن داشتم ولی نتونستم بیان کنم
دستهایم رو از تابوت بیرون بگذارید تا همه بدانند هر آن چه را که میخواستم بدستم نرسید
پاهایم رو از تابوت بیرون بگذارید تا همه بدانند هر چه دویدم به آرزویم نرسیدم
بر روی تابوتم دسته گلی بگذارید تا همه بدانند در غروب و بی کسی جان باختم