گاه مي خواهم فرار كنم
از تو، از خودم
اما به كجا؟
هوا هم بوي تو را ميدهد
يك، دو، سه...
نفس را در سينه حبس ميكنم
چشمانم را ميبندم
پلک هايم را محكم ميفشارم
تصوير تو لحظه به لحظه پررنگ تر ميشود
بوي تو در سرم ميپيچد
مست ميشوم
دستانم را به زاويه نود از بدنم باز مي كنم
مي چرخم، مي چرخم، مي چرخم
بر مدار زمين برخلاف عقربههاي ساعت
مست مي شوم... گيج مي خورم
انگار نفس را با تو يكجا بلعيدهام
يك، دو، سه...
آه مي كشم
معلق مي شود يادت...
و عطرت يكجا در هوا مست ميشود